خرید و فروش و رهن و اجاره



جانشین انتظامی شهرستان قروه گفت: روز گذشته در شهرستان قروه یک زن توسط شوهرش به قتل رسید.

سرهنگ شهریار قربانی افزود: عصر دیروز یک زن ۷۳ ساله توسط شوهر ۶۲ ساله خود در قروه کشته شد.

قربانی ادامه داد: در بررسی‌های انجام شده توسط پزشکی  قانونی قتل علت ضربات چاقو بوده است و  قاتل بعد از این  جنایت متواری شد.

وی خاطر نشان کرد: قاتل بعد از یک ساعت خود را به مأموران نیروی انتظامی تحویل داد.

جانشین انتظامی شهرستان قروه علت این قتل را اختلاف خانوادگی عنوان کرد.


 وقتی پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کرد خاله دانیال کوچولو که وی را در بهشت زهرا به طرز فجیعی کشته بود جنون دارد پدر و مادر وی درخواست کردند دیه فرزندشان از صندوق بیت المال به آنها پرداخت شود.

بیست و هشتم فروردین ماه سال ۹۷ به کلانتری 205 صحن مطهر خبر رسید پسر 3ساله ای به نام دانیال که همراه پدر بزرگ و خاله اش به قطعه 220 رفته بود گم شده است.  پلیس  به بررسی پرداخت و ساعتی بعد جنازه وی را در حالی که گلویش بریده شده بود در دستشویی پیدا کرد.


مادر دانیال به ماموران گفت:پسرم را به پدر و خواهر ۳۵ ساله ام بهار سپرده بودم و آنها او را با خودشان به بهشت زهرا بر سر مزار مادرم برده بودند اما یکباره با من تماس گرفتند و گفتند پسرم ناپدید شده است.من بلافاصله خودم را به بهشت زهرا رساندم و با پلیس تماس گرفتم تا اینکه جنازه پسرم پیدا شد.

پدر بزرگ دانیال در بازجویی ها گفت: همسرم به تازگی فوت شده است.می خواستم بر سر مزار او بروم که به خانه دخترم در خیابان قزوین رفتم و نوه ام را همراه خودم به خانه آوردم. سپس من به همراه دختر مجردم بهار و نوه ام به بهشت زهرا رفتیم. دانیال می خواست به دستشویی برود که دخترم او را با خودش برد اما وقتی بازگشت خبری از نوه ام نبود. بهار می‌گفت او گم شده است.همان موقع من با پدر و مادر دانیال تماس گرفتم و بهار خودش تاکسی گرفت و به خانه برگشت.

به دنبال اظهارات این مرد بهار تحت بازجویی قرار گرفت .وی گفت: من و دانیال به سمت دستشویی رفتیم اما او در بین راه پشیمان شد و پیش پدرم برگشت.وقتی من بازگشتم متوجه شدن دانیال پیش پدرم نرفته و گم شده است تا اینکه جنازه او پیدا شددختر جوان در بازجویی‌های بعدی ادعای تازه را مطرح کرد و گفت راننده یک آژانس که از قبل با وی خصومت داشته به قصد انتقام گیری خواهرزاده اش را کشته است .

در این میان پدر دانیال گفت: بهار همیشه با من و همسرم درگیر بود. هر بار همسرم میخواست به خانه پدرش برود خواهرش از او می خواست تا دانیال را با خود به آنجا نبرد.گمان می کنم بهار پسرم را کشته باشد.

با اظهارات پدر دانیال بهار بازداشت شد و این بار لب به اعتراف گشود. وی گفت : از سالها قبل به وسواس شدید مبتلا بودم .اما چند روز بود حالم بد شده بود و تمرکز نداشتم. پدرم بعد از فوت مادرم بدخلق تر شده و مدام به خاطر وسواس یه من فحش ناموسی می‌داد .آن روز من و پدرم می خواستیم بر سر مزار مادرم برویم که خواهر زاده ام را هم همراه مان بردیم. دلم گرفته بود و میخواستم با مادرم تنها باشم و سر مزار او درد و دل کنم اما خواهرزادم مدام بهانه گیری می کرد .او مرا اذیت می‌کرد و چند بار از من خواست او را به دستشویی ببرم .آخرین بار کنترل اعصابم را از دست دادم و در دستشویی مردانه با چاقویی که از قبل تهیه کرده بودم 4ضربه به گلوی او را زدم.

بهار در بازجویی های بعدی نیز گفت:یکبار صدای خواهرم را که در حال صحبت کردن با یکی از اقواممان بود شنیدم که می گفت بهار دختر خانواده ما نیست. این موضوع تاثیر زیادی در روحیه ام گذاشت و موجب بدتر شدن اوضاع روحی ام شد.

به دنبال اظهارات دختر جوان، وی به پزشکی قانونی معرفی شد و کارشناسان پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کردند بهار به جنون مبتلا است و مسئولیت کیفری ندارد. به این ترتیب و در حالی که بهار در بیمارستان روانی بستری شده بود اولیای درخواست دریافت دیه را مطرح کردند ولی چون در بررسی‌ها روشن شد پدر بهار که عاقله او محسوب می شود امکان پرداخت دیه را ندارد پدر و مادر قربانی کوچولو درخواست دریافت دیه از بیت المال را مطرح کردند.

قرار است قضات شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پس از بررسی این درخواست درباره آن اظهارنظر کنند.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا درباره این درخواست اظهار نظر کنند 


دراین گروهی به دختر 18 ساله در جلوی چشم پدرش 4 مرد شیطان صفت حضور داشتند. باوجود التماس پدر و دختر آن‌ها دست از این حرکت شیطانی خود برنداشته و دست به این عمل ترسناک زدند.

در حالی این جرم  اتفاق می‌افتاد که حدود 1000 هزار نفر از مردم شهر دختر نظاره‌گر این اتفاق بودند.

دراین گروهی که 4 مرد به انتخاب دادگاه شرکت کرده بودند ودر حالیکه دختر و پدر با گریه از آنان تقاضای بخشش می‌کردند با حضور بیش از یک هزار نفر از مردم شهر و جلوی دیدگان پدر به دختر 18 ساله شد.

طبق گزارش‌های منتشر شده برادر 11 ساله این دختر که نوجوانی از قبیله گوجار می‌باشد با دختری از قبله ماسوتی که از لحاظ اجتماعی بالاتر ازقبیله او بود رابطه برقرار کرده و مردم شهر آنان را در حال قدم زدن در شهر مشاهده کرده بودند.

دادگاه قبیله‌ای وابسته به قبیله ماسوتی برای انتقام از اینکار نوجوان طبق قواعد عرفی حاکم در پاکستان دستور داد که باید خواهر آن پسر 11 ساله در بین عموم مردم شهر و حضور پدر آن دختر مورد گروهی مردان قبیله قرار گیرد تا به این طریق اعتبار و شرف خودرا در جامعه برگردانند.

گفتنی است که این شیوه طبق عرف برخی قبایل پاکستان، حق عرفی و قانونی افراد برای نشان دادن شرف و حیثیت خود در جامعه است.

طبق گزارش سازمان حقوق بشر سالیانه ده‌ها جرم این چنینی در جامعه پاکستان اعمال می شود که دولت و نیرو‌های امنیتی باوجود اطلاع قبلی در صدد منع اعمال ان‌ها نیستند.


یک فروند هواپیمای مسافربری اتیوپی در حال پرواز به مقصد نایروبی پایتخت کنیا سقوط  کرده است.

این هواپیما حامل ۱۴۹ مسافر و هشت خدمه بوده است. مسئولان اتیوپی کشته شدن تعدادی از مسافران هواپیما را تأیید کرده‌اند اما هنوز خبری درباره جان باختن همه سرنشینان مخابره نشده است.

طبق گزارش خبرگزاری رویترز، دفتر نخست‌وزیری اتیوپی با تأیید خبر سقوط این هواپیما، این  حادثه  را به خانواده‌های قربانیان تسلیت گفت.

رسانه‌های اتیوپی گزارش دادند که این هواپیما ۶ دقیقه پس از برخاستن از باند فرودگاه آدیس‌آبابا پایتخت اتیوپی از رادار خارج شده و در منطقه «بشفتو» واقع در فاصله ۵۰ کیلومتری جنوب شرقی آدیس‌آبابا سقوط کرده است.

هواپیمای سانحه‌دیده از نوع بوئینگ «۷۳۷-مکس» و فقط چهار ماه از آغاز پروازهای آن می‌گذشته است. طی پنج ماه گذشته این دومین هواپیما از این نوع است که سقوط می‌کند. در حادثه پیشین، یک هواپیمای جدید الورود خطوط هوایی «لایِن ایر» اندونزی در دریای جاوه سقوط کرده بود.


فردین حکیمی افزود: این کروکدیل پس از اینکه زنده از این رستوران کشف شد به مرکز بازپروری حیات وحشپارک پردیسان منتقل شد.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان با بیان اینکه برخی تصور کرده بودند هدف از نگهداری این حیوان در رستوران استفاده از گوشت آن بوده است، تصریح کرد: این کروکدیل برای جذب مشتری در این رستوران استفاده می‌شد.

وی افزود: صاحب رستوران پیشتر با اخذ مجوز از محیط زیست چند پرنده را در این محل نگهداری می‌کرد اما این کروکدیل که گونه بومی ایران هم نبود بدون مجوز در کنار آن پرنده‌ها نگهداری می‌شد.

حکیمی خاطرنشان کرد: محیط زیست به هیچ وجه مجوزی برای نگهداری از این گونه‌ها صادر نمی‌کند.

کروکدیلها و  تمساح‌ها نقاط مشترک زیادی با هم دارند. هر دو به نوعی از یک خانواده هستند، هر دو هر جنبنده‌ای که پیدا کنند شکار می‌کنند. حس بویایی و بینایی و شنوایی بسیار خوبی هم دارند اما آنها تفاوت هایی هم با هم دارند.

به عنوان مثال،  محل زندگی کروکودیل ها با تمساح‌ها متفاوت است. تمساح ها در مرداب هایی با آب تازه و دریاچه هایی با جریان سرعت پایین در جنوب شرقی  و جنوب آمریکا و چین زندگی می‌کنند، در حالیکه کروکودیل ها در مرداب ها، رودخانه‌های با جریان کم، همچنین آب‌های شور در آفریقا و شمال و جنوب آمریکا و آسیا زندگی می‌کنند.

تنها جایی که در هر دو موجود به صورت مشترک وجود دارند، جنوب فلوریداست. تفاوت محل زندگی آنها در غده‌هایی هست که نمک رو از آب شور جدا می‌کند که در تمساح ها بر خلاف کروکدیل ها این غدد به خوبی کار نمی کنند.
تفاوت دیگر در شکل آرواره های آنهاست. کروکدیل ها، آرواره هایی بلند و به شک حرف V دارن اما آرواره های تمساح کمی گرد تر و به شکل حرف U است. آرواره های تمساح بسیار قوی تره و برای فشار آوردن  به طعمه‌های سخت پوست مثل لاک پشت طراحی شده است، اما آرواره های باریکتر کروکدیل برای فشار آوردن  برای سوراخ کردن هر نوع طعمه‌ای ایده آل است.

 
به جز آرواره‌ها می توان تفاوت هایی رو هم در دندان هایشان دید. فک پایینی تمساح کوچکتر از بالایی هست.  وقتی دهان تمساح بسته باشد، دندان‌های پایینش دیده نمی‌شود، ولی آرواره های کروکودیل ها تقریبا به یک اندازه است.

تفاوت دیگر بین تمساح و کروکودیل در پوست آنهاست. هر دوی آنها چاله‌های کوچکی بر روی پوستشون دارند که گیرنده های فشار هستند. این چاله ها که شبیه نقطه‌های کوچکند، به روی تمام قسمت‌های بدن کروکدیل وجود دارند اما در بدن تمساح فقط بروی آرواره‌ها هستنند.

برای خرید آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.


 به نقل از روابط عمومی سازمان مدیریت و نظارت بر تاکسیرانی شهر تهران، علیرضا قنادان صبح دیروز به طور سرزده از نحوه اجرای این طرح و روان سازی حرکتی مقابل ایستگاه متروی میرداماد، بازدید کرد.

قنادان با اعلام این مطلب گفت: طی ماه‌های اخیر با شکایات واصله از سوی شهروندان و تاکسیرانان، مراکز فعالیت مسافربرهای شخصی غیرمجاز در برخی از نقاط شهر که حتی بعضا با خودروهای پلاک شهرستان و به صورت باندی فعال بوده و موجب سلب آسایش مردم این مناطق شده بودند، شناسایی شد. 

مدیرعامل سازمان تاکسیرانی ادامه داد: از آنجایی که اغلب این مسافربرهای شخصی با پلاک‌های شهرستان در حال فعالیت هستند، برخورد با آنها باعث می شود که فضا برای خدمات رسانی بهینه تاکسی‌های رسمی مقدور شود و شهروندان با اعتماد کامل و با آرامش خیال از تاکسی های تحت نظارت سازمان تاکسیرانی شهر تهران استفاده کنند.

برای خرید آپارتمان در اندیشه به املاک توقف مراجعه کنید.


در یکی از روزهای گرم تابستان، «عذرا» به شعبه ۲۷۶ دادگاه خانواده وارد شد و مقابل قاضی نشست. او زنی میانسال بود که لباس یکدست سیاه بر تن داشت. در دادگاه دادخواست «اثبات زوجیت» داده بود، یعنی باید ثابت می‌کرد با «اسد شوفر» مردی که سال‌ها با او زیر یک سقف زندگی کرده، نسبت همسری دارد. عذرا و اسد شوفر دو سال قبل پا به دادگاه خانواده گذاشتند تا راه زندگی مشترک ۲۸ ساله‌شان را از هم جدا کنند.

 

موضوع اختلافشان سفرهای پی در پی و طولانی اسد و مشکلات مالی بود. در آن روزها قرار بود دخترشان به خانه بخت برود، اما به جای آنکه شادی و شور وارد خانواده شود، دعوا و کدورت زندگی زن و شوهر و دو فرزند را تحت تأثیر قرار داده بود. اسد می‌گفت: توانایی خرید جهیزیه گرانقیمت ندارد. عذرا هم اصرار داشت به خاطر آنکه فامیل حرفی پشت سرشان نزنند باید جهیزیه سنگین و رنگین تهیه کنند و از آنجا که فقط یک دختر دارند باید بهترین‌ها را برایش تهیه کنند.

 

اختلاف بر سر خرید جهیزیه بهانه‌ای برای باز شدن زخم‌های کهنه قدیمی بود. اسد و عذرا بواسطه یک آشنا و شیوه‌ای سنتی با هم ازدواج کرده بودند. اسد شاگرد راننده کامیون بود. اما روز خواستگاری خودش را کامیون دار معرفی کرد، عروس خانم مدتی بعد واقعیت موضوع را فهمید اما دیگر کار از کار گذشته بود. عذرا هم دختر دیپلمه‌ای بود که در یک خیاط­­ خانه کار می‌کرد و دوست داشت برای خودش یک مزون راه بیندازد، اما اسد کار کردن همسرش را به مصلحت خانواده ندانست و با آن مخالفت کرد. هرچند عذرا در خانه به کار خیاطی ادامه داد و وقتی اسد به شهرهای دیگر سفر می‌کرد او سرش را به دوخت و دوز گرم می‌کرد. این ماجرا همواره منشأ اختلاف بود تا اینکه بچه‌ها بزرگ شدند.

 

وقتی ماجرای خرید جهیزیه دخترشان پیش آمد اختلاف‌ها رنگ دیگری گرفت و جدی‌تر شد. عذرا از پول پس‌انداز سال‌هایی که خیاطی کرده بود جهیزیه آبرومندی برای دخترشان جور کرد اما در ادامه کارش با اسد به دادخواست مهریه و طلاق و اجرت المثل رسید.بالاخره این زوج از هم جدا شدند، گرچه کامیون اسد شوفر در توقیف ماند. چند ماه بعد اسد که دوری از خانواده، آن هم بعد از ۲۸ سال زندگی مشترک برایش سخت بود، در رفتارش تجدید نظر کرد و پیغام فرستاد که تصمیم گرفته خودش را بازنشسته کند.

 

عذرا هم به خواست بچه‌ها راضی شد به خانه برگردد. بنابراین دایی بچه‌ها یک شب همه را دورهم جمع کرد و برای زن و شوهر صیغه عقد دائمی خواند. بعد از آن عذرا که کم کم متوجه تغییر رفتار همسرش شد، دست از پیگیری مطالبه مهریه‌اش نیز برداشت. بچه‌ها تازه داشتند از زندگی کنار پدر و مادرشان لذت می‌بردند که یک شب اسد ناگهان سکته قلبی کرد و قبل از رسیدن به بیمارستان جان باخت. بعد از برگزاری مراسم عزاداری بچه‌ها متوجه شدند که بخشی از ارثیه پدرشان به پدربزرگ و مادربزرگشان تعلق خواهد گرفت و از آنها تقاضا کردند سهم خودشان را به عذرا ببخشند تا او هم سرپناهی داشته باشد.

 

اما عمویشان به بهانه طلب خانوادگی با این خواسته مخالفت کرد. بعد از آن دختر و پسر با مادرشان به سراغ وکیلی رفتند و چاره‌جویی کردند. سرانجام به این نتیجه رسیدند که با ثبت رسمی ازدواج ، مادرشان می‌تواند مهریه و سهم الارث خود را از ماترک اموال پدرشان یعنی خانه و کامیون دریافت کند و سهم پدربزرگ و مادربزرگ به حداقل خواهد رسید.

 

حالا عذرا با دلی پر خون از تقدیر روزگار به دادگاه خانواده آمده بود تا واقعه ازدواج مجددش با اسد شوفر را به ثبت برساند. وقتی نوبت رسیدگی به پرونده شد، قاضی «غلامرضا » از او خواست درباره خواسته‌اش و ماجرای کامیون و مهریه و خانه توضیح دهد. عذرا همه چیز را از سیر تا پیاز تعریف کرد و در پایان گفت:«این خانه را با درآمد خودم و همسر مرحومم ساختیم. اما از آنجایی که شوهرم سند زدن ملک به‌ نام زن را دور از‌ شأن خودش می‌دانست ششدانگ خانه را به‌ نام خودش زد. حالا اگر من نتوانم ازدواج مجددم را ثابت کنم خانه میان بچه‌های مرحوم و پدر و مادرش تقسیم می‌شود و من هیچ سهمی از خانه‌ای که با خون دل بنا کردم نخواهم داشت.

 

حالا دخترم ازدواج کرده و پسرم هم در خانه خودش زندگی می‌کند. من مانده‌ام با خاطرات اسد و گذشته‌ای که بی‌جهت تلخ شد. بچه هایم راضی هستند که همه اموال به‌ نام من ثبت شود اما چون سندی وجود ندارد که ثابت کند من به عقد دائمی شوهرم درآمده‌ام بلاتکلیف هستم. خانواده اسد خیال می‌کنند من او را دق مرگ کرده‌ام و از روی لجبازی به هیچ وجه همکاری نمی‌کنند.»

 

 قاضی خوب به حرف‌های عذرا گوش داد و در خاتمه از او خواست شاهدان عقدش را معرفی و مدارک لازم را به دادگاه تقدیم کند. عذرا پای برگه‌ها را امضا کرد و از دادگاه بیرون رفت. حالا باید منتظر بماند تا قانون برای سال‌های تنهایی‌اش تصمیم بگیرد.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

مجله خبری تخصصی شهر دزفول تحقيق و مقالات دانشگاه سجاد گرما سرما فانوس قدیمی مهیار کامپیوتر خوشمزه ترین مزه ها روزمرگی های یک ذهن خسته سختی گیر رزینی chapiman rikita